واکسن هجده ماهگی
به نام پروردگارم نورچشمم روز شنبه به سلامتی واکسن هجده ماهگیتم زدیم بمیرم واست مادر که چقدر دردت اومد اون موقع خیلی گریه کردی دلم میخواست منم باهات گریه کنم یکی به پات زدن یکی هم به دستت اول پات درد نداشت همش دستت رو نشون میدادی آخ از اون زمان که درد پات شروع شد چقدر گریه کردی تا مسکن اثر کرد و خوابیدی از اونجایی که بسیار شیطونی با اون پا به هر صورتی بود شیطونی میکردی خونه مامانی بودیم اونجا کلی از دست کارات و بامزه راه رفتنات خندیدیم شب خیلی تب داشتی ولی شکر خدا از غروب فردا حالت کاملا خوب شد گل پسر عزیزم همیشه سالم و شاد باشی عشقم هیچ وقت کارت به دکتر و آمپول نیوفته ...
نویسنده :
مامانی
22:10